آخر این قصه به دست من و توست
می گویند امیدی باقی نیست. می گویند همه چیز نازیباست. می گویند همه چیز از میان رفته است. می گویند آینده يی در کار نیست. می گویند آیندۀ سرزمین من ویرانیست، تاریکیست، نابودیست.
نمی توانم بپذیرم. نه، نمی خواهم بپذیرم. نمی پذیرم.
هنوز امید است. تا زنده گیست، امید است. نور از دوردست ها نمایان است. آینده روشنی است. آینده آبادیست، آینده آرامیست، آینده زیباییست. آینده به دست من و توست. آینده را باید ساخت. آیندۀ من، آیندۀ تو، آیندۀ این سرزمین، را باید ساخت.
آخر این قصه به دست من و توست. بیا تا آخر این قصه را چنان که می خواهیم بنویسیم.
+ نوشته شده در جمعه بیست و ششم فروردین ۱۳۹۰ ساعت ۸ ق.ظ توسط مریم هوتکی
|