گذری به جایگاه زنان در قرن های شانزده، هفده
و هژدهِ میلادی
زنان قرن های شانزدهم، هفدهم، و هژدههم با دشواری ها و چالش های زیادی در
بیان کردن نظریات و احساسات شان در مورد رویداد های جامعه های مردسالار
مقابل بودند. هرچند، اتفاقات تازۀ سیاسی و سیاسی-جعرافیایی توجه بیشتر مردم را در
مورد زنان و به ویژه وصع تحصیلی شان کشانید. در اوخر قرن هژده هم بیشتر زنان یاد
گرفتند چه گونه بر علیه نابرابری ها صدا بلند کنند. هر چند از فمینسم
امروزی خبری نبود، زنان یاد گرفته بودند دیدگاه های خود را به شیوه های غیر مستقیم
و خیلی خلاقانه بگویند و حتا بنویسند.
ساختار های اجتماعی قرن شانزده هم
اروپا به زنان محدودیت های زیادی ساخته بود. آن ها نمی توانستند در فیصله
های عمومی و مهم سیایسی یا اجتماعی حرفی داشته باشند. از زنان انتظار می رفت تنها
به کار هایی خانه گی فکر کنند. تحصیل و آموزش زنان پذیرفته شده نبود و کسانی که از
آن طرفداری می کردند به بد اخلاقی و بی عفتی متهم می شدند. کسانی که بر علیه بی
عدالتی صدا بلند می کردند از خانه و خانوادۀ خود رانده می شدند و از اجتماع دور
انداخته شده به جاهای دورافتاده فرستاده می شدند. مثلن آنن هاچینسون یک
پروستستانت فهمیده و تحصیل کردۀ انگلیسی بود و اما چون از دیدگاه های خود ازادانه
حرف می زد زندانی شد. و بعد ها در سال 1545 به خاطری که نمی خواست به خانم های
دیگر در دادگاه تهمت بزند، سوختانده شد. همچنان، تاریخ شاهد خیلی جنایت ها بوده
است که در آن زنان جوان را به جرم جادوگری و ناپاکی می کشتند. خیلی زنانی که
سنت شکنی می کردند به جرم "جادوگری" سوختانده می شدند و یا به دار
کشانیده می شدند.
زمانی که ملکه الیزابت اول در سال 1558
به قدرت رسید او از زنان دیگر خیلی فرق داشت و در قالب نقش های جنسیتی آن زمان نمی
گنجید. او رهبری صریح و تحصیل کرده و پرمطالعه بود. او در میان مردم احترام زیادی
داشت و مردم او را برای مهارتش در سخن گفتن و هنر دوستی اش می شناختند. او از
استثنا ها بود. خیلی مردم-به شمول مردان- بی سواد بودند و با درس و مکتب سر و کاری
نداشتند. اما گسترش کتاب های دینی و دسترسی توده ها به آن ها، مردم را تشویق به
خواندن و نوشتن کردند. خواندن کتابهای دینی به زنان هم شانس داد بخوانند و با سواد
شوند. زنان این دوره به نامه نویسی شروع کرده بودند و آن راهی شده بود برای ابراز
دیدگاه های شان.
قرن هفدههم دورۀ تغییر بود، اما این
تغییر ها مهم و اساسی نبوده اند. زنان با صلاحیت های خانه و خانواده، نقشی
بزرگ-هرچند پذیرفته نشده- در امور سیاسی و اقتصادی بازی می کردند. آن ها بییشر وقت
ها چون مشاور های خانه گی شوهران خود بودند و به ساده گی تصمیم های شان را متأثر
از دیدگاه های خود می کردند. هر چند مستقیمن به سیاست سر و کاری نداشتند، اما کار
های خانه گی و منطقه يی شان بر اوضاع سیاسی تأثیر داشت. زنان از ابراز مستقیم
دیدگاه های شان محروم بودند. اما آن ها توانستند با هوشیاری زیاد دیدگاه های سیاسی
خود را در قالب نوشته های دینی بگنجانند. هر چند آنانی که می خواستند
آزادانه با نورم های اجتماعی بجنگند، در بیشتر موارد قربانی می شدند. بسا
زنان هم به خاطر اعتراض در بارۀ قانون ها به دار آویخته شدند. در وسط ها و در
نزدیکی اواخر قرن هفده هم، زنان به نامه نویسی و خاطره نویسی بیشتر از پیش
پرداختند. در سال 1682 کتابی از یادداشت ها و خاطره های روزمرۀ مری رولندسن به نشر
رسید. کتاب هر چند به قصد نشر شدن نوشته نشده بود به شهرت فراوان رسید و استقبال
زیاد شد.
قرن هژده هم، آغاز انقلاب فرهنگی
بریتانیا و افزایش روزافزون قدرت توده ها، در تکامل نقش های زنان خیلی کمک کردند.
طبقۀ متوسط، که تازه به میان آمده بود، باعث تغییرات اقتصادی فراوانی شد. از همین
بابت زنان فرصت های بیشتری یافتند تا به گونه های مستقیم تر در تجارت و اقتصاد سهم
بگیرند. تقریبن همه زنان طبقۀ پایین و متوسط با شوهران خود بیرون از خانه کمک می
کردند اما برای زنان طبقۀ بالا شرکت در تجارت و کار بیرون مناسب دانسته نمی شد. از
سوی دیگر، با پیدایش تغییرات در قوانین و شرکت بیشتر زنان در مسایل اجتماعی، آن ها
زمینه های بیشتری برای نوشتن یافتند. با پدید آمدن و رشد انقلاب فرهنگی سطح سواد
طبقه های پایین و متوسط بالاتر رفت. مردان و زنان همه طبقات به سطح گسترده تری راه
های بییشر برای ابراز دیدگاه ها و ایده های خود یافتند. نوشته های زنان-هر چند
نسبتن سطحی و در موارد روزمره- زمینه های بیشتری برای نشر شدن یافتند. با وجود
این، در میان اشارف، نوشتن زنان هم چون کار کردن شان در بیرون از خانه، غیر قابل
قبول بود. با گسترش استعمار شماری از زنان چون مری ولستونکرفت، برای نخستین بار از
برابری حقوق تحصیلی و تغییر قوانین ازدواج حرف زدند. برای همین قرن هژده هم یکی از
مهمترین دوره های برای تاریخ زنان و فمینسم به شمار می رود.
رویکرد ها:
زنان در قرن شانزدهم، پااوله مالپیزی پرایس. انتشارات فیرلی
دیکنسن (2003).
شیطان با چهرۀ زنان: جادوگری در بریتانیای کبیر، کارول ف.
کارلسن. انتشارات نورتن (1998).
فمینسم در ادبیات. انتشارات گیل (2004).