اگر زن هستی، باید آرام بمانی. باید در گوشه يی بنشینی و با خاموشی هر چه می بینی را تأیید کنی. اگر صدایت بلند شود، اگر از حقوقت حرف بزنی، اگر کار کنی، پشتت حرف می زنند، می خواهند ترا بشکنند، می خواهند صدایت را، غرورت را سرکوب کنند. در سرزمین تو نادانی ات را ستایش می کنند. می خواهند ندانی تا چیزی نگویی. می خواهند صدایت را-حتا پیش از این که به گلویت برسد- خفه کنند.

آن ها بزرگ استند و قوی. و تو کوچک و ناتوان به نظر می آیی. هر واژه که از دهان آن ها بیرون شود می تواند زنده گی ترا تغییر دهد. یک واژه می تواند همه چیزت را از تو برباید. یک واژه می تواند ترا خورد کند و امیدت را از میان ببرد. واژه های آن ها قدرتمند استند.

اما تو باید مبارزه کنی. نباید بگذاری آن چه می گویند، آن چه می نویسند، ترا بشکند.  تو باید واژه های شان را ناشنیده و کارهای شان را نادیده بگیری و به مبارزه ات ادامه بدهی. باید مبارزه کنی چون هر قدم، هر واژه، هر کار تو است که آیندۀ دخترت را شکل می دهد. می گویند بزرگترین ناتوانی آن است که خودت فکر کنی ناتوان استی. دیگر چنین فکر مکن. دیگر هر قدمت را با ترس و لرز مگذار. دیگر واژه هایت را در ژرفای ذهنت گور مکن.

آرام نباش. حرف بزن، بنویس، مبارزه کن. واژه های آن ها قدرتمند استند ولی واژه های تو قدرتمندتر اند.